ترس در سخنراني و راههاي رويايي با عوامل آن تقريبا به يک تيتر تکراري تبديل شده است که هر سخنراني بارها مطالب مرتبط با آن را مطالعه کرده ولي احتمالا به همان اندازه هم نتيجه نگرفته است! حس ترس و نگراني که از مواجه شدن با يک جمعيت بزرگي از افراد داريم دقيقا مشابه با حس تنها ماندن و رها شدن در ناکجا است. حسي که هر کسي ممکن است تجربه نکرده باشد. اما اگر بدانيد که عامل و ريشه اين ترسها دقيقا از کجا منشا ميگيرد حتما مديريت تيرهترين ترسها در سخنراني سادهتر از آن چيزي خواهد بود که فکر ميکنيم.
جالب است بدانيد که هر يک از اين ترسها از يک نقطه خاص در مغز منشا ميگيرند. نقاطي حساس که زاينده ترس و وحشت ما در موقعيتهاي گوناگون هستند. اين بار و در اين آموزش، سه عامل اصلي ترس در سخنراني و راههاي رويارويي با آن را از ديدگاهي کاملا علمي مطالعه در دانشگاه زندگي مطالعه خواهيد کرد.
آن ميزان از هيجان و اضطرابي که ما کسب ميکنيم از سه نقطه مهم در مغز متولد ميشوند:
در اين مطلب قرار نيست ساز و کار فيزيولوژيک به وجود آمدن استرس را در بخشهاي مختلف مغز بررسي کنيم؛ بلکه قرار است نگاهي ساده و ريزبينانه به عوامل ترس در سخنراني و راههاي رويارويي با آنها داشته باشيم.
مغز قديمي يا ناحيه خلفي مغز مهمترين نقطهاي است که در کسري از ثانيه و به صورت متناوب محيط و شرايط اطراف را اسکن ميکند. به زبان ساده اين که ما در هر شرايطي ايمن ميمانيم را به مغز خلفي خود يا مغز قديمي مديون هستيم!
جزئي از يک گروه بودن و تاييد شدن توسط بقيه يکي از نيازهاي اساسي ما بوده و ميباشد. از قديم مردم براي اين که بتوانند خود را در برابر بلاياي طبيعي بهتر حفظ کنند جز گروه يا قوميتهاي مختلف در ميآمدند و با نام همان گروه زندگي ميکردند. زماني که هر يک از اين افراد از گروه خارج ميشد با توجه به فرمان مغز خلفي يا مغز قديمي در حالت آمادهباش قرار ميگرفت؛ چون خروج از گروه برابر با مرگ بود!
اکنون ميدانيم که حتي در چنين موقعيتي باز هم قرار نيست بميريم؛ اما مغز ما همچنان همان واکنش را نشان ميدهد. يعني به محض اين که با يک گروه غريبه رو به رو ميشويم که جزئي از آنها نبودهايم مغز قديمي ما باعث رخ دادن دو عکسالعمل محتمل در ما ميشود:
محصول فن بيان را اينجا بخوانيد
درباره دانشگاه زندگي بيشتر بدانيد
درباره این سایت